باران منباران من، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

باران عشق زندگی

من مامان باران اینجا خاطرات شیرین کودکشو ثبت می‌کنم به امید روزی که از دیدنشون لذت ببره

برج میلاد

سلام بر عزیز دل مامانش  باران جونم خبر جدید ایتکه یکی از دندونای پایینت لق شده و بعد از اینکه فهمیدی کلی گریه کردی و  فکرد میکردی که همین الان دندونت میافته و کلی خون میاد حتی دیگه آبم نمیخوردی .تا اینکه کلی برات توضیح دادم که اینطوری نیست که فکر میکنی . الانم یه هفته از اون ماجرا میگذره دندونت هنوز نیافتاده و قراره که هر موقع دندونت افتاد فرشته مهربون برات جایزه بیاره  و دیگه اینکه توی مدرسه کلی شعر یاد گرفتی و برامون میخونی و قراره که بهتون دفتر شطرنجی بدن  البته به قول خودت ،دفتر چرکنجی ........و از این بابت خیلی خوشحالی. الانم بابا داره باهات نوشتن تمرین میکنه و شما هم مشغول بازی گوشی هستی  و اصرار داری ک...
23 آبان 1393
1092 14 28 ادامه مطلب

سر سره بازی با مامان

سلام به همه زندگیم   امروز حوصلت حسابی توی خونه سر رفته بود ناهار که خوردیم تصمیم گرفتم ببرمت پارک زود بردمت تا هوا سردم نشه چون یه کوچولو سر ماخوردگی هم داشتی و از اونجایی که خیلی زود رفتیم هیچ بچه ای توی پارک نبود باهات بازی کنه من کودک درون زنده شد و کلی با هم سر سره بازی کردیم و شما هم خیلی خوشت اومده بود . خلاصه کلی تاپ بازی هم کردیم  امروز مامان جون و خاله ها رفتند مشهد و من یه اشتباهی کردم با شما رفتم راه آهن برای خدافظی کلی غر زدی که چرا مانی و رادین میخواند برند و ما نمیریم و البته کلی هم منو تهدید کردی و تا میخواستی بخوابی از اینکه نرفتی ناراحت بودی و گریه کردی   و من پشیمون که چرا بردمت راه آهن ...
2 آبان 1393
1172 13 30 ادامه مطلب
1